از جمله رویدادهای تاریخی که زبان به زبان نقل شده است، این است که پیامبر (ص) در سال دهم هجری (632 م) حجة الاسلامی به جا آورد که در تاریخ به حجة الوداع معروف است.و در انجام مراسم آن حجبه رهبری پیامبر (ص)، دهها هزار تن از مسلمانان شرکت کردند.
از رویدادهای مشخص این سفر حج آن است که پیامبر (ص) در راه بازگشت از سفر حج کنار آبی معروف به غدیر خم (بین مکه و مدینه) توقف کرد، و هزاران تن از حاجیان را نیز متوقف ساخت، تا به ایشان ابلاع کند که از ثقلین پیروی کنند که در آینده نزدیکی آن را جایگزین خود خواهد ساخت.و آن دو گرانقدر قرآن و عترت پیامبر است، و این دو هرگز جدا نگردند تا این که در کنار حوض (روز قیامت) بر او وارد شوند.و دیگر این که علی (ع) (بزرگ عترت) نسبتبه مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، همان طوری که پیامبر (ص) نسبتبه افراد مؤمن از خودشان سزاوارتر بود، و هم این که سرپرست مؤمنان است چنان که پیامبر (ص) سرپرست مردم با ایمان بود.
پیامبر (ص) در روز غدیر خم خطبهای طولانی ایراد فرمود، که اندکی از فرمودههای او را اصحاب به خاطر سپردند، و تمام یا بعضی از این نکات از جمله مطالبی است که در خاطره شماری از اصحاب باقی مانده بود.موردی پیش آمد که امام علی (ع)، وقتی که در کوفه بود، اصحاب حاضر در انجمن خود را سوگند داد تا آنچه را که روز غدیر از پیامبر (ص) شنیده بودند گواهی دهند (این داستان مربوط به حدود بیست و فتسالپس از رویداد غدیر است)، علی رغم این که شمار اصحاب باقی مانده تا آن زمان، اندک بود.و اندکی از همان اصحاب در کوفه بودند.بسیاری از ایشان گواهی دادند که پیامبر (ص) روز غدیر، سرپرستی علی (ع) را به اطلاع مردم رسانده است.
از ابو الطفیل (یکی از اصحاب پیامبر (ص) ) نقل شده است که گفت: «علی (ع) فرمود: شما را به خدا سوگند! هر کس روز غدیر خم حضور داشته است [برای شهادت] از جا بلند شود.و هیچ کس از جا برنخاست که بگوید: به من خبر دادند و یا این که به من رسید، هر مردی که از جا بلند شد گفت، با گوشهایم شنیدم، و با قلبم دریافتم.هفده تن از جمله، خزیمة بن ثابت، سهل بن سعد، عدی بن حاتم، عقبة بن عامر، ابو ایوب انصاری، ابو سعید خدری، ابو شریح خزاعی، ابو قدامه انصاری، ابو لیلی (یا ابو یعلی)، ابو هیثم بن تیهان و مردانی از قریش از جا بلند شدند، علی (ع) فرمود: آنچه شنیدهاید بگویید! گفتند: گواهی میدهیم که با پیامبر خدا (ص) از حجة الوداع برمیگشتیم، هنگام ظهر فرا رسید، پیامبر خدا (ص) در مقابل مردم ظاهر شد و دستور داد شاخههای درختان را زدند و روی آنها جامههایی افکندند [تا سایبانی ترتیب داده شد] .و بعد ندای نماز در داد و ما بیرون شدیم.آن گاه فرمود شما چه میگویید؟ گفتند: آنچه لازمه گفتن بود شما تبلیغ کردهاید، عرض کرد: بارخدایا تو گواه باش (سه مرتبه) .سپس فرمود: نزدیک است دعوت حق را لبیک گویم.براستی که هم من و هم شما مسؤولید.و بعد گفت: ای مردم، من در میان شما دو شیء گرانقدر میگذارم: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم.اگر شما بدانها چنگ بزنید هرگز گمراه نمیشوید.پس ببینید، پس از من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد.و البته که آنها از یکدیگر هرگز جدا نمیشوند تا این که در کنار حوض بر من باز گردند.مرا خدای مهربان دانا از این مطلب آگاه ساخته است.و بعد فرمود: البته خداوند سرپرست من و من سرپرست افراد با ایمانم.آیا شما نمیدانید که من از خود شما بر شما سزاوارترم؟ عرض کردند: آری میدانیم (سه مرتبه این حرف را تکرار کرد) .آن گاه، یا امیر المؤمنین! دست تو را گرفت و آن را بلند کرد و گفت: هر کس را که من صاحب اختیارم، پس این علی صاحب اختیار اوست.بارخدایا هر کس او را دوست میدارد، دوستبدار، و هر که او را دشمن بدارد دشمنش بدار! پس علی (ع) فرمود: راست گفتید و من خود از جمله شاهدان آن مطلبم» . (1)
حافظ محمد بن عبد الله، معروف به حاکم نیشابوری در صحیح خود، المستدرک، به سند خود از زید بن ارقم نقل کرده است که او گفت: «همین که پیامبر خدا (ص) از حجة الوداع بازگشت و در محل غدیر خم فرود آمد، دستور برپا کردن سایبانها را صادر کرد، سایبانها درستشد.فرمود: گویا من دعوت حق را لبیک گفتهام.در میان شما دو شیء گرانقدر، به جا گذاشتم، یکی از آنها بزرگتر از دیگری است: کتاب خدای متعال و عترتم.پس بنگرید چگونه در باره آنها پس از من رفتار خواهید کرد، زیرا که آن دو هرگز جدا نمیشوند تا کنار حوض بر من باز گردند.و بعد فرمود: همانا خداوند بزرگ سرپرست من و من سرپرست تمام مؤمنانم.آن گاه دست علی (ع) را گرفت و گفت: هر کسی را که من سرپرستم این علی سرپرست اوست، بار خدایا دوستبدار هر که او را وستبدارد، و دشمن بدار هر کس که او را دشمن بدارد» (2).و به طریق دیگری روایت کرده است که پیامبر (ص) فرمود: «...ای مردم، من در میان شما دو امر قرار میدهم که اگر از آنها پیروی کنید، هرگز گمراه نشوید.و آنها کتاب خدا و اهل بیت، و عترت منند.آن گاه فرمود: آیا میدانید که من نسبتبه مؤمنان سزاوارترم از خودشان (سه مرتبه) ؟ گفتند: آری، و بعد رسول خدا (ص) اضافه کرد: هر کسی را که من سرپرستم، پس این علی (ع) سرپرست اوست» (3).
بقیه در ادامه مطلب
ملاحظه میکنید که این احادیث سه مطلب را میرساند:
1) پیامبر (ص) برای امتخود، دو شیء گرانقدر و یا دو امر را به جای گذارده است که از یکدیگر جدایی ناپذیرند، و پیروی از آنها باعث ایمنی از گمراهی است.این دو گرانقدر عبارتند از: کتاب خدا و عترت پیامبر (ص) .
2) پیامبر (ص) نسبتبه افراد با ایمان از خودشان سزاوارتر است و خدا سرپرست پیامبر (ص) و پیامبر (ص) سرپرست مؤمنان است.
3) علی (ع) در جهتسرپرستی مؤمنان مانند پیامبر (ص) است.
و این هر سه مورد از جابر بن عبد الله انصاری، عامر بن ضمره و حذیفة بن اسید و امام امیر المؤمنین علی (ع) و دیگران نقل شده است.
دو مورد اول و آخر را امام علی (ع) و ام سلمه همسر پیامبر (ص) نقل کردهاند، ام سلمه میگوید: «پیامبر خدا (ص) دست علی (ع) را در غدیر خم گرفت و آن را بحدی بلند کرد، که سفیدی زیر بغلش نمودار شد.آن گاه فرمود، هر کسی که من سرپرست اویم، پس علی سرپرست اوست.سپس فرمود: ای مردم، من در میان شما پس از خود دو شیء گرانقدر، کتاب خدا و عترتم را میگذارم.و آنها هرگز از هم جدا نمیشوند تا کنار حوض بر من باز گردند» .و در حدیث ثقلین گذشت که امام علی (ع) به همین مضمون روایت را نقل کرده بود.
دو مورد آخری را شمار زیادی از اصحاب از جمله ابو سعید خدری، ابو قدامه عرنی، حذیفة بن اسید، عامر بن ضمره و زید بن ارقم، نقل کردهاند.و از آن جمله براء بن عازب است که امام احمد و ابن ماجه در سنن خود به سند خویش از عدی بن ثابت از براء نقل کردهاند که گفت:
با رسول خدا (ص) از حجة الوداع برگشتیم، در قسمتی از راه که آمدیم، پیاده شد، دستور نماز جماعت داد و بعد دست علی (ع) را گرفت و فرمود: «آیا من نسبتبه مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: چرا.فرمود: آیا من نسبتبه هر مؤمنی از خودش سزاواتر نیستم؟ گفتند: آری.آن گاه فرمود: این (علی (ع) ) سرپرست کسی است که من سرپرست اویم.بار خدایا دوستبدار هر کسی را که او را دوستبدارد، و دشمن بدار هر که را که او را دشمن بدارد..» . (4)
.و از جمله کسانی که این دو مورد را نقل کردهاند سعد بن ابی وقاص است.حاکم در «المستدرک» از او نقل کرده است، گفت:
«...پیامبر خدا (ص) روز غدیر خم پس از سپاس و ستایش خدا در باره علی (ع) گفت: آیا میدانید که من نسبتبه مؤمنان سزاوارتر از خودشان هستم؟ گفتیم: آری.فرمود: بار خدایا هر کسی را که من سرپرست اویم، پس علی (ع) سرپرست اوست.دوستبدار، هر که او را دوستبدارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد..» . (5)
امام احمد در مسند خود از عبد الرحمان بن ابی لیلی روایت کرده است که او گفت:
«علی (ع) را در محوطهای دیدم که مردم را سوگند میداد و میفرمود: شما را به خدا هر کس که شنیده است روز غدیر خم پیامبر خدا (ص) میفرمود: «هر کس را که من سرپرست او هستم، پس علی سرپرست اوست.» برخیزد و گواهی دهد.عبد الرحمان گوید: «دوازده تن از مجاهدان جنگ بدر از جا بلند شدند بطوری که گویی همه در نظر ما یک تن بودند» .گفتند: ما گواهی میدهیم که از پیامبر خدا (ص) شنیدیم که روز غدیر خم میفرمود: آیا من به مؤمنان سزاوارتر از خودشان نیستم و زنان من مادران ایشان نیستند؟ پس گفتیم: چرا یا رسول الله.فرمود (پیامبر خدا (ص) ) : «هر کس را که من سرپرست اویم پس علی (ع) سرپرست اوست.بار خدایا دوستبدار هر کس را که او را دوستبدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد» (6).
محتوای حدیث آخر را که عبارت از این سخن پیامبر (ص) در روز غدیر خم است: «هر کس را که من سرپرستم پس علی (ع) سرپرست اوست» دهها تن از اصحاب نقل کردهاند (7).ترمذی در صحیح خود از زید بن ارقم روایت کرده است که پیامبر (ص) فرمود: «هر کس را که من سرپرست اویم پس علی (ع) سرپرست اوست» (8).
حافظ محمد بن ماجه در سنن (صحیح خود) از سعد بن ابی وقاص نقل کرده است که او گفت:
«معاویه در یکی از سفرهای حجخود بود» ، سعد نزد او آمد و در باره علی (ع) صحبت میکردند. معاویه، او را دشنام داد، سعد خشمگین شد و گفت: آیا درباره مردی چنین میگویی که من از پیامبر خدا (ص) درباره او شنیدم که میفرمود: هر کس که من سرپرست اویم پس علی سرپرست اوست؟ ... (9)
طبیعی است هر کسی که هر سه حدیث و یا دو حدیث آخری و یا حدیث اول و آخر را نقل کرده است، راوی آخرین حدیث هم هست.و این جا هیچ برخوردی بین این روایات وجود ندارد.در حقیقت راوی لازم میبیند در یک جا بعضی از روایاتی را که از پیامبر (ص) و یا هر کس دیگری شنیده نقل کند و بعد در جای دیگر تصمیم میگیرد قسمتبیشتری از آنچه شنیده است نقل کند، و در مورد سوم تصمیم به نقل تمام شنیدههای خود میگیرد، و در هیچ موردی از این موارد اختلاف و برخورد با مورد دیگر وجود ندارد.و به این ترتیب است که ما ابو طفیل عامر بن واثله را میبینیم که روایت میکند، هفده تن از اصحاب به سوگند امام علی (ع) در کوفه پاسخ مثبت دادند و شهادت دادند که روز غدیر خم سخنانی از پیامبر خدا (ص) شنیدهاند که محتوای هر سه حدیث را در برداشت، بطوری که در آغاز این بحث نقل کردیم.و روایت دیگری را در احادیثسوگند مشاهده میکنیم که امام احمد در مسند خود از ابو طفیل نقل کرده است که تنها شامل محتوای دو حدیث آخر بود.او گفته است:
«علی (ع) در محوطهای مردم را جمع کرد و بعد به ایشان گفت: شما را به خدا قسم میدهم هر فرد مسلمانی که از پیامبر خدا چیزی را شنیده است که روز غدیر خممیفرمود از جا بلند شود.پس سی تن از جا بلند شدند.و ابو نعیم گوید: افراد زیادی بلند شدند که دیده بودند، آن وقتی که (پیامبر خدا (ص) ) دست علی (ع) را گرفته بود و به مردم فرمود: آیا میدانید که من نسبتبه مؤمنان سزاوارتر از خودشان هستم؟ گفتند: آری یا رسول الله.فرمود: هر کسی را که من سرپرست اویم پس این سرپرست اوست.بار خدایا دوستبدار هر که او را دوستبدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد. (ابو طفیل) گوید: پس از آن جا بیرون آمدم در حالی که گویی در دلم چیزی بود.پس زید بن ارقم را دیدم و به او گفتم: من از علی (ع) شنیدم که چنین و چنان میگفت.زید گفت: چه چیزی را انکار میکنی؟ من هم از پیامبر خدا (ص) شنیدم که درباره وی چنین میگفت. (10)
در حقیقت پیامبر (ص) راجع به ولایت علی (ع) در غیر محل غدیر خم نیز سخن گفته است. ترمذی در صحیح خود از عمران بن حصین نقل کرده است که چهار نفر از علی (ع) نزد پیامبر خدا (ص) شکایت کردند، پیامبر (ص) خشمگین شد و به آن کسانی که از علی شکایت داشتند فرمود:
«چه میخواهید از علی؟ چه میخواهید از علی؟ چه میخواهید از علی؟ براستی که علی از من است و من از اویم.و او پس از من سرپرست هر فرد با ایمان است» (11).
امام احمد در مسند خود (ج 4 ص 437) این حدیث را با اندک تفاوتی در عبارت نقل کرده است و در آن جا گفته است که پیامبر (ص) فرمود: «علی را به حال خود بگذارید، علی را به حال خود واگذارید، علی را به حال خود واگذارید.همانا علی از من است و من از او هستم.و او سرپرست هر مؤمنی است» .و امام احمد از سعید بن جبیر از ابن عباس از بریده اسلمی نقل کرده است که گفت: «با علی (ع) در نبرد یمن شرکت کردم و از او سختگیری مشاهده کردم، وقتی که خدمت پیامبر خدا (ص) رسیدم از علی نام بردم و نکوهش کردم، دیدم چهره پیامبر خدا (ص) دگرگون شد و فرمود: ایبریده، آیا من سبتبه مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟ عرض کردم: چرا یا رسول الله.فرمود: هر کس را من سرپرست اویم پس علی (ع) سرپرست اوست» . (12)
و امام احمد نیز در مسند خود (ج 5 ص 356) نقل کرده است: «چنین حرفی درباره علی درست نیست زیرا او از من است و من از اویم، و او سرپرستشما پس از من است.» .
البته حدیث غدیر ثابت و قطعی است تردیدی در آن راه ندارد، زیرا که بیش از صد صحابی و بیش از بیست و چهار تن از مورخان بزرگ و بیست و هفت تن از پیشوایان حدیث و بیست و یک مفسر قرآن، آن را نقل کردهاند.و همین تعداد از علمای علم کلام، و تعدادی از نویسندگان هر عصر روایت کردهاند (13).
معنای حدیث غدیر
پس از آگاهی از صدور ابلاغیه غدیر از جانب پیامبر (ص)، اکنون وقت آن رسیده است تا راجع به محتوای این ابلاغیه، سخن بگوییم.و برای این که آن را درک کنیم لازم استبدانیم:
1- آیا فرقی بین کلمه مولا و ولی وجود دارد، چون در بعضی روایات کلمه ولی و در بیشترین روایات کلمه مولا آمده است؟
2- و اگر هر دو کلمه به یک معنی دلالت کنند پس کلمه مولا به چه معنی است؟
3- مقصود پیامبر (ص) از کلمه «اولی» در این گفتارش: «آیا من نسبتبه مؤمنان «اولی» سزاوارتر از خودشان نیستم؟ » چیست؟
ولی و مولا
دو کلمه ولی و مولا تقریبا به یک معنی آمدهاند با این تفاوت که کلمه ولی بهاشیاء و اشخاص نسبت داده میشود، مثلا گفته میشود: ولی وقف، همان طوری که میگویند: خداوند ولی مؤمنان است.اما کلمه مولا جز به اشخاص نسبت داده نمیشود، مثلا گفته میشود مولای مؤمنان ولی گفته نمیشود مولای وقف.
اما معانیی که کلمه مولا به آن معانی آمده و اهل لغت تعدادی از آن معانی را نقل کردهاند:
1- دوست.2- همسایه.3- مهمان.4- شریک.5- پسر.6- پسر عمو.7- پسر خواهر.8- داماد.9- خویشاوند.10- عمو.11- رفیق.12- نعمت دهنده.13- نعمت داده شده.14- از دست رفته.15- آزاد کننده.16- صاحب.17- مالک.18- آقا، غیر آزاد کننده و یا صاحب.19- بنده.20- پیرو.21- همپیمان.22- یاور.23- سزاواتر به چیزی.24- شخصی که دخل و تصرف در کاری میکند.25- عهدهدار کار.26- جانشین.
علی رغم این که کلمه مولا گاهی در هر یک از این معانی به کار میرود، پانزده معنای اول از آن معانی است که به هنگام اطلاق، تبادر آنها به ذهن بعید است.جز به قرینهای روشن، ذهن به آن معانی توجه نمیکند.و معنای این مطلب آن است که اگر کلمه مولا بدون هیچ قرینهای به کار برده شود، شنونده نسبتبه درک معنای آن تنها بین یازده معنای آخر مردد میماند.و آشکارترین معنا در بین یازده معنی دو معنای آقا و بنده است.
به هر حال از کلمه مولی در حدیث غدیر خم هیچ یک از پانزده معنای اول منظور نشده است. بنابراین هیچ کدام از معانی همسایه، مهمان، شریک، پسر، خواهرزاده، عمو، داماد و رفیق را قصد نداشته است.زیرا علی (ع) همسایه، وارد، شریک و یا پسر، یا خواهرزاده و یا داماد و یا رفیق برای همه کسانی که پیامبر خدا (ص) همسایه یا وارد، یا شریک او و یا پسر، یا خواهرزاده و یا داماد و یا رفیق آنها بوده باشد، نبوده است و پیامبر (ص) عموی کسی نبوده است، زیرا که او برادری از پدر و مادر نداشته است.و از کلمه مولا خویشاوند را نیز اراده نفرموده است زیرا که خبر دادن از خویشاوندی، نابخردانه استشایسته پیامبر (ص) نیست که مردم را جمع کند تا خویشاوندی را بهاطلاع برساند.زیرا که هر مسلمانی میداند که علی (ع) پسر عموی پیامبر (ص) است و خویشاوند هر یک از آن دو تن نیز، خویشاوند دیگری است.و دوست نیز مورد نظر نبوده استبه این دلیل که این معنی هم مناسب مقام نمیباشد زیرا مطلب مهمی نیست که پیامبر (ص) هزاران تن از مردم را جمع کند تا به ایشان اعلام نماید که علی (ع) را دوستبدارد هر کسی که پیامبر خدا را دوست میدارد، و این چیزی نیست که منحصر به علی (ع) باشد.چون همه اصحاب پاک مانند ابو بکر، عمر، عثمان، ابوذر، سلمان، عمار و دیگران، دوست میداشتند کسانی را که پیامبر (ص) آنها را دوست داشت.علاوه بر آن که پیامبر (ص) میخواسته استبگوید که او سرپرست همه مسلمانان است در صورتی که پیامبر دوست همه مسلمانان نبوده است، زیرا مسلمانان سرکش را دوست نمیداشت.
مقصود پیامبر (ص) معنای نعمت داده شده نیز، نبوده است، زیرا پیامبر (ص) از طرف مردم و یا حداقل از طرف گروهی قابل ذکر، نعمتی دریافت نکرده بود.و نعمت دهنده مادی هم مورد نظر نبوده است، زیرا که پیامبر (ص) به تمام مسلمانان نعمت مادی نداده بود.پیامبر (ص) میخواستبگوید که علی (ع) مانند اوست در این جهت که او سرپرست همه مسلمانان از تمام نسلهاست.و قصد پیامبر (ص) دهنده نعمت معنوی نبوده، علی رغم این که پیامبر (ص) با هدایت مسلمانان به دین خدا به تمام آنها نعمت معنوی داد و همچنین علی (ع) با جهاد بینظیر خود در راه اعلای کلمة الله نسبتبه همه ولینعمتبود.قصد پیامبر (ص) آن نبود، زیرا در آن مقام نبود تا از جریانی خبر دهد که در گذشته اتفاق افتاده است، بلکه در این مقام بود که به علی (ع) مقام و منصبی مرحمت کند.و طبیعی است که مقصود پیامبر (ص) از کلمه مولا، از دست رفته نبود، به دلیل نادرستی و سفیهانه بودن آن، و نه معنی آزاد کننده، زیرا که پیامبر (ص) آزاد کننده مسلمانان نبود زیرا اکثریت قاطع مسلمانان برده نبودند.و یازده معنای آخری نیز درست نیست، از جمله، طبیعی است که معنای رب مورد نظر نبوده است، زیرا که آن کفر است، همچنین معانی: بنده، و پیرو، صحیح نیست چون که پیامبر (ص) بنده و پیروکسی از مردم نبود.و معنای مالک مقصود حضرت نبوده است، زیرا که پیامبر مالک مسلمانان نبوده است، و معنای همقسم و همپیمان مورد نظر نبوده است، چون پیامبر (ص) همپیمان و همقسم تمام مسلمانان نبوده است، و اگر همپیمان معنوی هم باشد باز هم درست نیست، زیرا آن گرامی با گنهکاران مسلمان هماهنگ معنوی نبود و چقدر هم تعداد ایشان زیاد بود!
قصد معنی ناصر، صحیح نیستبه این جهت که پیامبر (ص) همان طوری که یاد آور شدیم میخواهد بگوید که او (ص) سرپرست همه مسلمانان از تمام نسلهاست در صورتی که پیامبر (ص) یاور برای تمام نسلها نیست.و آن که میتواند یاری کننده تمام نسلها باشد تنها خداست.و با این همه، پیامبر (ص) یاور همه مسلمانان نیستبلکه یاور مسلمانان خالص است و کمک او به مسلمانان عاصی و تبهکار نمیرسد.و در این صورت جز پنج معنی از یازده معنی باقی نمیماند و آنها عبارتند از: آقای غیر آزاد کننده، یا مالک، سزاوارتر به چیزی، انجام دهنده کاری، عهدهدار امری، و جانشین.
معنای آخری (جانشین سرپرست) درست نیست مگر وقتی که یکی از آن چهار معنی مورد نظر باشد، زیرا آن معنای مستقلی نیست.اما (آقا - سرور) در صورتی صحیح است که مقصود از آن زمامدار و یا متبوع باشد، زیرا که پیامبر (ص) متبوع و زمامدار همه مسلمانان بوده است.و سه معنای آخری: سزاوارتر به چیزی، متصرف در کاری و عهدهدار امری، در معنی به هم نزدیکند و با معنای متبوع و زمامدار هماهنگی دارند، از آن جا که مقصود از متبوع و زمامدار کسی است که با دستور خداوند این چنین بوده باشد، پس اگر غرض از مولا، سزاوارترین فرد نسبتبه هر مؤمنی باشد که او سزاوارتر به تصرف در امر مسلمانان است، در نتیجه همان معنای زمامدار و کسی خواهد بود که به فرمان خدا باید پیروی شود، و همچنین عهدهدار امری و متصرف در کار [که ملازم با معنای اولی به تصرف است] .
اولی
مقصود پیامبر (ص) از کلمه «اولی» در این عبارت: «الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ » چیست؟ البته اهل لغت تصریح کردهاند که کلمه «اولی» به دو معنی آمده است: 1- سزاوارتر 2- مناسبتر، لایقتر.بدیهی است که مقصود پیامبر، معنای «سزاوارتر» بوده است نه معنای مناسبتر، چون زشت مینماید که گفته شود، پیامبر نسبتبه مؤمنان از خودشان لایقتر و مناسبتر است.
براستی پیامبر (ص) خواسته است تا به مسلمانان حقی را یاد آور شود که خداوند به او مرحمت فرموده و به وسیله وحی در قرآن کریم آن حق را اعلان کرده است:
«پیامبر (ص) نسبتبه مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، و همسرانش مادران ایشانند. .» . (14)
این آیه گویای آن است که پیامبر (ص) نسبتبه اداره امور مسلمانان، بیشتر از آن حقی که خود آنان در اداره امور خویش دارند، حق دارد.از آن جاست که اطاعت و فرمانبرداری وی بر ایشان واجب است.و قرآن مجید این حق را در چندین آیه مورد تاکید قرار داده است، از آن جمله:
«هیچ مرد و یا زن با ایمانی حق ندارند، هنگامی که خدا و پیامبرش مقرر فرمودند کاری انجام شود، نسبتبه کار خود اختیار کنند، و هر کس از خدا و پیامبر (ص) نافرمانی کند، دچار گمراهی آشکار شده است» (15).
هنگامی که تمام این مطالب را دریافتیم، فهمیدن مقصود پیامبر (ص) از عبارات روز غدیر برای ما آسان میشود.پس اگر ما تنها آخرین محتوا را از عبارت پیامبر (ص) یعنی: «هر کسی را که من مولای اویم، علی (ع) مولای اوست» .بگیریم، چیزی جز معنای زمامدار و یا کسی که به فرمان خدا و یا به فرمان آن که حق دارد از طرف خدا اداره امور مسلمانان را به او واگذار کند، فرمانش مطاع است از آن برنمیآید.وپیامبر (ص) بطور واضح بیان میکند که علی (ع) در آن جهت همانند اوست.و هر گاه این مضمون را با مضمون دوم، یعنی عبارت: «آیا من نسبتبه مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟ » (که تعدادی از روایات به این مضمون آمده است) در نظر بگیریم، بطور کامل، هدف روشن خواهد شد، زیرا به مقتضای نص قرآن، پیامبر (ص) سبتبه هر مؤمنی سزاوارتر از خود اوست و پیامبر (ص) هم میخواسته است، همین مطلب را به مسلمانان یاد آوری کند.و از طرفی چون در پی سؤال خود این عبارت را آورده است: «هر کسی که من سرپرست اویم پس این علی سرپرست اوست.» ، پس مقصود این بوده است که علی (ع) همچون پیامبر (ص) از طرف خداوند، حق اداره امور مسلمانان را دارد.و هر گاه کسی حق داشته باشد در این مورد تردید کند، محتوای بخش اول حدیث: «همانا من در میان شما دو شیء گرانقدر، کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم را میگذارم.اگر به آنها چنگ بزنید هرگز گمراه نمیشوید، پس توجه کنید که پس از من درباره آنها چگونه رفتار خواهید کرد، و آنها هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا این که کنار حوض بر من باز گردند.» ، هر نوع شک و تردید را از بین میبرد و حقیقت را بطور خالص آشکار میسازد، بنابراین از عترت (و در راس ایشان از علی (ع) ) باید همان طوری که از قرآن پیروی میشود، پیروی گردد.و پیروی از عترت مانند پیروی قرآن بر هر مسلمانی واجب است.و احادیثی که به این مضمون آمدهاند فراوان و متعددند. و صدور این روایات از پیامبر (ص) یقینی است.و معنای تمام آنها این است که پیروی علی (ع) و اطاعت از او مانند اطاعت از پیامبر (ص) است.و پیروی او به فرمان خدا بر هر مسلمانی واجب است.
و از این رو علی (ع) سرپرست هر مؤمنی است که پیامبر (ص) سرپرست او بوده است.و اگر فرمایش پیامبر (ص) را به بریده و دیگران به خاطر بیاوریم که در چند حدیث فرمود: علی (ع) از من است و من از علی هستم.و او پس از من سرپرست هر مؤمنی استیا او پس از من سرپرستشماست، دیگر مجالی برای هیچ گونه گفتگو پیرامون مقصود پیامبر (ص) از دو کلمه، مولا و ولی، باقی نمیماند.این بود محتوای بیانات پیامبر (ص) . بیاناتی که قبلا نقل کردیم این بود که اطاعت از علی (ع) اطاعتخدا و پیامبر و نافرمانی علی (ع) نافرمانی خدا و پیامبر (ص) و جدایی از او، جدایی از خدا و پیامبر و دشنام بر او، دشنام بر خدا و پیامبر است.
پى نوشت ها:
1- ینابیع المودة، قندوزی ص 42.این روایت را از امام سمهودی، نور الدین علی بن عبد الله شافعی نقل کرده و او از ابو نعیم در حلیة الاولیاء روایت کرده است.
2- ج 3، ص 109 «ینابیع المودة» .
3- ینابیع المودة ص 110.
4- امام احمد آن را در مسند خود ج 4 ص 281 و ابن ماجه در سنن خویش ج 1 ص 45 نقل کردهاند.
5- ج 3 ص 116.
6- مسند امام احمد ج 1 ص 119.
7- از جمله ابو لیلی انصاری، حبشی بن حناده، ابو ایوب خالد بن زید انصاری، سهل بن سعد، طلحة بن عبید الله، عبد الله بن عباس، عبد الله بن عمر بن الخطاب، عبد الله بن مسعود، خلیفه سوم عثمان بن عفان، عدی بن حاتم، عطبة بن بشر مازنی، عقبة بن عمر جهنی، عمار بن یاسر، ابو هیثم تیهان، حبیب بن بدیل بن ورقاء خزاعی، خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین، عبد الله بن بدیل خزاعی، قیس بن ثابت، قیس بن سعد بن عبادة، هاشم مرقال زهری و گروه زیاد دیگر.
8- ج 5 ص 297 (شماره حدیث 3797) .
9- ج 1 ص 45 (شماره حدیث 121) .
10- سنن ابن ماجه ج 4 ص 370.
11- ج 5 ص 296 (شماره حدیث 3796) .
12- ج 5 ص 347، و حاکم در مستدرک ج 3 ص 110 مثل آن را نقل کرده است.
13- هر کس مایل استبه تفصیل از روایتها و نام راویان و نویسندگان حدیث آگاهی یابد باید کتاب الغدیر مرحوم امینی را بخواند که کتاب بینظیری در این باره است.و شمارههایی که در اینجا ذکر شد از ج 1 ص 6- 8 آن کتاب گرفته شده است.
14- سوره احزاب (33) آیه 6.
15- همان سوره، آیه 36.